رفتن به مطلب
برای استفاده از انجمن و عضـویت کلیک کنید.
جستجو در
  • تنظیمات بیشتر ...
نمایش نتایجی که شامل ...
جستجو در ...

شاپ دراوینگز دات آی آر

اولین انجمن تخصصی سازه های فلزی و شاپ دراویینگ در ایران از سال 1389 تا کنون

  • پرسش و پاسخ
  • آموزش و مقالات
  • فیلم و تصاویر
izadpanah

لغات پرکاربرد در جوشکاری

ارسال های توصیه شده

izadpanah    45

مدیرکل

 

لغات پرکاربرد در جوشکاری

ALLOY:ترکیبی از دو یا چند عنصر که حداقل یکی از انها فلز باشد.

AC:جریان متناوب که در هر ثانبه 50 ویا 60مرتبه قطبیت ان تعویض می گردد.

AMPER:واحد اندازگیری شدت جریان الکتریکی

ARC BLOW: وزش قوس، انحراف قوس الکتریکی از مسیر اصلی به دلیل نیروهای مغناطیسی

ARC LENGTH:طول قوس’ فاصله میان نوک الکترود تا سطح حوضچه مذاب

CARBON STEEL:ترکیبی از اهن با مقدار کمی کربن

DC: جریان مستقیم قطبیت در این جریان عوض نمی شود

DCEN: جریان مستقیم به طوریکه الکترود به قطب منفی وصل شود

DCEP: جریان مستقیم به طوریکه الکترود به قطبت مثبت وصل شود.

DISCONTINUITY: هرگونه عدم پیوستگی در ساختار مواد.هر عدم پیوستگی الزاما یک عیب نمی باشد.

FERROUS: به الیاژهایی گفته می شود که پایه انها عنصر اهن می باشد مانند فولادها

INCOMPLET FUSION: یکی از عیوب جوش که ذوب کافی بین لایه های جوش یا بین فلز جوش ودیوارهای اتصال رخ نمی دهد.

INCOMPLETE JOINT PENETRATION: عدم نفوذ مذاب به ناحیه ریشه اتصال.

INERT GAS:گازی که از نظر شیمیایی با فلز وارد واکنش نمی شود مانند هلیم وارگون.

KE HOLE WELDING: تکنیکی در فرایندهای جوشکار ی پلاسما والکترون بیم که طی ان یک سوراخ سرتا سری شبیه سوراخ کلید در محل اتصال ایجاد می شود که مذاب را به پشت اتصال هدایت می کند.

PLASMA: گاز یونیزه شده داغ.

POROSITY: حفرات گازی حبس شده در داخل فلز.

POSITION: وضعیت جوشکاری.نحوه قرار گیری قطعات وحوضچه مذاب نسبت به الکترود درحین جوشکاری.

PROGREESSION: این واژه جهت حرکت در وضعیت عمودی به سمت بالا یا پایین رادر جوشکاری به کار می برند

REACTIVE GAS: گازی که از نظر شیمیایی با فلز وارد واکنش می شود.

SHIELDING: محافظت قوس حوضچه مذاب در برابر الودگی های اتمسفر.

SLAG: سرباره

SPATTER: ترشحات مذاب وجرقه ویا پاشش.

UNDERCUT: سوختگی یا بریدگی کنار جوش.شیاری که در ناحیه TOE در اثر زیاد بودن امپر یا استفاده از تکنیک نامناسب جوشکاری رخ میدهد.

WELD: پیوند موضعی فلزات یا غیر فلزات در اثر اعمال حرارت یا فشار ویاهر دو یا بدون استفاده از فلز پرکننده.

ACTUAL TROAT: گلویی واقعی.حداقل فاصله بین ریشه تا سطح یک جوش نبشی

BACK WELD: جوش پشتی.جوشی است که پشت یک جوش شیاری یکطرفه وپس از تکمیل ان اجرا می شود.

BACKING: پشتبند.قطعه یا وسیله ای که پشت اتصال ویا در طرفین اتصال قرار گرفته واز حوضچه مذاب نگهداری می کند.

BACKING WELD: جوش پشتبند. این جوش قبل از جوش اصلی شیار اجرا می گردد

BACKSTEP SEQUENCE: تکنیک یک گام به عقب.در این تکنیک پاس های جوش در جهتی مخالف پیشرفت کلی جوشکاری اجرا می شوند.

BEVEL: پخ، لبه زوایه دار

BEVEL ANGLE: زاویه پخ.زاویه بین راستای پخ یکی از اعضای اتصال با خط عمود برسطح ان عضو در صورتیکه هردو عضو اتصال با یک زاویه پخ سازی شده باشند.

BEVEL GROOVE WELD: جوش شیاری نیم جناقی’ نوعی جوش شیاری است که یکی از اعضای اتصال به صورت لبه گونیایی اماده سازی میشود ودیگری به صورت یکطرفه ویا دو طرفه پخ سازی می گردد.

BLOCK SEQUENCE: تکنیک پله ای’ترکیبی از جوشکاری طولی وپله ای درجوشهای چند پاسه مداوم می باشد.به طوریکه در ان قسمت های جداگانه به طور کامل یا ناقص به شکل پله ای در مقطع قبل از پرکردن فواصل میان انها جوشکاری می شوند.در تکنیک پله ای هر لایه از جوش کوتاه تراز لایه قبلی می باشد به طوریکه انتهای لایه ها به صورت پله ای با یک شیب یکنواخت خواهد بود.

BOXING: ادامه عملیات جوشکاری نبشی در قسمتهای گوشه به منظور تقویت واستحکام جوش.

BUILDUP: ترمیم ’عملیات جوشکاری سطحی روی قطعات به منظور تامین ابعاد مد نظر.

BUTTERING: استرکاری عملیات جوشکاری سطحی روی یک یا چند سطح جهت نزدیک شدن خواص متالورژ یکی قطعات غیر هم جنس.

CASCADE SEQUENSE:تکنیک ابشاری ترکیبی از جوشکاری طولی ومقطعی می باشد. به طوریکه هر پاس جوش بلند تر پاس قبلی بوده و هر لایه لایه قبلی را زیر خود مدفون می کند.

CHAIN INTERMITTENT FILLET WELD:جوش نبشی منقطع روبه رویهم.

Cladding: روکش کاری.تغییر سطوح با عملیات جوشکاری سطحی یا روکش کاری سطوح از طریق فرایندهای دیگر نظیر عملیات نورد به منظور ایجاد مقاومت به حرارت یا خوردگی

CONCAVE FILLET WELD:جوش نبشی با سطح مقعر

CONCAVITY:تقعر.حداکثر فاصله از سطح یک جوش نبشی مقعر.

CONVEXITY: تحدب

EDGE SHAPE: شکل لبه اتصال

FACE REINFORCEMENT:فلز جوش اضافی در طرفی از اتصال که جوشکاری از ان سمت انجام شده است

FAYING SURFACE:سطح تماس قطعات در محل جوشکاری شده.

SCARF WELD: نوعی جوش شیاری با لبه های اریب که اغلب در اتصالات لحیم کاری استفاده می شود.

STRINGER BEAD: جوشی است که بدون حرکات نوسانی به طرفین انجام می شود..

WEAVE BEAD: جوشی است که با حرکات نوسانی به طرفین صورت می گیرد

BAR CODE: تعدادی از خطوط کوتاه عمودی که حاوی مجموعه ازاطلاعات میباشد.

IN HOUSE SPECIFICATION: مشخصاتی که توسط یک شرکت جهت استفاده داخلی نوشته وتهیه می گردد.

ISO: سازمان استاندارد جهانی

MTC: گواهی ازمایش مواد

MTR: گزارش ازمایش مواد

NACE: انجمن مهندسین خوردگی امریکا

PQR: ثبت تایید دستورالعمل جوشکاری

SPECIFICATION: مشخصات وتوضیحات در قالب جزئیات در مورد سایز کیفیت ودستورالعمل وغیره

WPS: دستور العمل جوشکاری

WQTیا WPQR: ثبت تایید صلاحیت جوشکار

ARC STRIKE: لکه قوس های که در اثر کشیدن الکترود روی سطح قطعه کار یا نامناسب بودن اتصال بدنه ایجاد می گردد.

ATOMIC HEYDROGEN: هیدروژن اتمی

COLLET: الکترود گیر. در فرایند GTAW به منظور ثابت نگه داشتن الکترود تنگستن در داخل تورچ وانتقال جریان برق به ان از COLLECT استفاده می شود.

CRACK: ترک. گسیختگی پیوندهای بین اتمی یک جسم و جدایی محدود بین دو سطح می باشد.ترک با هر شکلی خطرناکترین ناپیوستگی محسوب می شود.

DEFECT: یک ناپیوستگی که از محدوده معین شده در کد تجاوز نماید .یک ناپیوستگی مردود که نیاز به تعمیر یا جایگزین نمودن قطعه دارد.

DELAMINATION: باز شدن تورق در اثر اعمال تنش

DENSITY: جرم حجمی.نسبت جرم یک ماده به حجم ان .واحد ان معمولا گرم بر سانتی متر مکعب است یا پوند بر فوت مکعب.در بحث رادیو گرافی منظور از دانسیته میزان سیاهی فیلم می باشد.

IN CLUTION: ناخالصی های حبس شده

LAMINATION: تورق. یکی از نا پیوستگی های عملیات نورد می باشد.

OVER LAP: سر رفتگی فلز جوش روی فلز پایه بدون ذوب نمودن ان.

PROPAGATE: گسترش .رشد

HAZ: منطقه متاثر از حرارت.منطقه ای است از فلز پایه که ذوب نشده ولی به دلیل اعمال حرارت ناشی از جوشکاری دستخوش تغییرات متالورژیکی شده.

POST HEATING: پس گرم گرم نمودن جوش ومناطق اطراف ان پس از انجام جوشکاری

PRE HEATING: پیش گرم

QUENCHING: کوئنچینگ.سرد کردن سریع از دمای بالا.روشی است برای بالا بردن سختی فولاد های عملیات حرارتی پذیر

STERSS RELIEF: تنش زدایی.نوعی از عملیات حرارتی به منظور کاهش سطح تنش های پس ماند

TEMPERING: عملیات حرارتی تمپرینگ نوعی عملیات حرارتی می باشد که معمولا برای فولادهای کوئنچ تمپر شده انجام می شود.این عملیات حرارتی سختی را کاهش وچقرمگی را افزایش می دهد.

 

 

منبع

 

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری


  • کاربران آنلاین در این صفحه   0 کاربر

    • هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.
×
×
  • اضافه کردن...